در اوایل فوریه، تماسی دریافت کردم که ماه ها از آن می ترسیدم: پدربزرگ ۸۲ ساله ام، چارلی لا، مرده بود. سعی کردم تا جایی که میتوانم خودم را آماده کنم. پدربزرگ به بیماری پارکینسون و زوال عقل مبتلا بود و حدود چهار سال بود که در حال زوال جسمی و روحی بود. با این حال، من دو سال از آن سال ها به دلیل بیماری همه گیر، پدربزرگ و مادربزرگم را شخصا ندیده بودم.
هنگامی که امواج اولیه شوک و اندوه مرا فرا گرفت، با تعجب متوجه شدم که عصبانی هستم. از دست دادن پدربزرگم اجتناب ناپذیر بود، اما انگار بیماری که سرانجام جان او را گرفت – کووید-۱۹ – نبود. اگرچه پدربزرگ من واکسینه شده بود و تقویت شده بود، اما زوال عقل او را در خانه سالمندان زندانی کرده بود، به این معنی که او برای محافظت از او در برابر این ویروس در اختیار مرکز زندگی کمکی و جامعه اطراف بود. در حالی که قبول کرده بودم که پدربزرگم مدت زیادی برای زندگی کردن ندارد، و می دانستم که او رنج می برد، امیدوار بودم (شاید ساده لوحانه) که او در خواب از بین برود. کووید-۱۹ حتی این را از او ربوده بود.
[time-brightcove not-tgx=”true”]
مدت کوتاهی پس از فوت پدربزرگ، از پدرم، دکتر، پرسیدم. کوین لا – پزشک متخصص در ریه و مراقبت های ویژه در بیمارستان دانشگاه رابرت وود جانسون همیلتون در نیوجرسی – در مورد اینکه چگونه با از دست دادن پدرش در اثر کووید-۱۹ کنار می آید. او در دو سال گذشته به رهبری پاسخ بیمارستان خود به بیماری همه گیر کمک کرده است و حدود ۱۲۰۰ بیمار مبتلا به کووید-۱۹ را در بیمارستان درمان کرده است.
ابتلای پدربزرگ به کووید و رنج چیزی بود که من امیدوار بودم این اتفاق نیفتد.
قانون کوین: من حدس می زدم که او در زمستان امسال به یک عفونت تهدید کننده زندگی مبتلا می شود: یا عفونت دستگاه ادراری، ذات الریه، یا کووید. من آنجا نبودم، اما واقعاً فکر نمیکنم او زجر کشیده باشد. شاید این ذهن من باشد که من را فریب می دهد، اما من چنین بیمارانی را دیده ام. وقتی خیلی ناتوان هستند، بیهوش می شوند و سریع می روند.
میدانم که مادرم از این بابت عصبانی بود و احساس میکرد که در خانه سالمندان از او محافظت نشده است. اما میخواهم فکر کنم که موسسه تلاش لازم را برای محافظت از بیمار انجام داده است. متأسفانه، این آخرین تکرار کووید بسیار مسری است. اگر شما مستعد هستید، فکر نمیکنم راهحلی وجود داشته باشد، چه در مکانهای عمومی یا در یک موسسه باشید.
آیا حضور در خط مقدم بیماری همه گیر، کنار آمدن با افول پدربزرگ را برای شما دشوارتر کرده است؟
KL: فکر نمیکنم به اندازهی معمول برای پدر و مادرم حاضر بودم و این ناامیدکننده بود. من خیلی سرم شلوغ است، آنها در یک نقطه دیگر از کشور هستند و گاهی اوقات سفر با ریسک همراه بوده است.
از اینکه روزی که پدربزرگ رفت کار کردی تعجب کردم. حتما برات سخت بوده
KL: برای سلامت روان خود باید یاد بگیرید که چگونه کار، بازی و زندگی شخصی را جدا کنید. من بخش بندی می کنم شما باید بتوانید کار خود را انجام دهید. شما با گذشت زمان یاد می گیرید – به همان اندازه که گاهی اوقات سخت است – اجازه ندهید در عملکرد حرفه ای شما اختلال ایجاد کند. اگر این کار را میکردم، کار کردن خیلی سخت میشد.
خیلی ها گفتند باید روز مرخصی می گرفتم، باید یک هفته مرخصی می گرفتم. من مطمئناً به آن فکر می کردم، اما برای افرادی که با آنها کار می کنم بسیار زیاد بود. آنها غرق می شدند.
من احساسات بسیار پیچیده ای در مورد شرایط مرگ پدربزرگ دارم، زیرا مانند شما انتظار داشتم که او به هر حال بگذرد. اما این احساس بدی است که مردم بیشتر تلاش نکردند تا از انتشار ویروس جلوگیری کنند.
KL: به مرور زمان یاد گرفتم که انرژی زیادی را برای رفتار افرادی که نمی توانم تغییرشان دهم تلف نکنم. من سعی میکنم روی آن با افراد کار کنم، و گاهی اوقات ناامید میشوم، زیرا با افرادی برخورد میکنم که توضیح خوبی برای اینکه چرا واکسینه نمیشوند ندارند. این واقعیت که برخی از مردم در برابر آن مقاومت می کنند، صرفاً طبیعت انسانی است، و هیچ کاری نمی توانم برای تغییر آن انجام دهم.
من افرادی را می بینم که با وجود اینکه حالشان خوب نیست، از تصمیم خود مبنی بر اینکه واکسینه نشده اند راضی هستند، که برای من قابل توجه است. یا حاضرند سرنوشت خود را بپذیرند، مانند آنچه هست.
بیماران اخیراً در این مرحله از همه گیری چگونه با شما رفتار کرده اند؟
KL: بی حوصلگی زیادی می بینم. من یک عدم درک عمومی می بینم. فکر نمیکنم وقتی خستهایم یا سخت کار میکنیم یا دیر میکنیم یا عقب میمانیم، آنقدر با ما همدلی ندارند. فکر میکنم مردم در ابتدا خیلی همدل بودند و فکر نمیکنم دیگر همدل باشند.
آنها باید درک کنند که بسیاری از ما هنوز در همان موقعیت هستیم. ما هنوز خیلی سخت تر از حد معمول کار می کنیم. با وجود اینکه اکثر ما واکسینه شدهایم، هنوز معیشت و سلامت خود را به خطر میاندازیم. ما واقعاً هنوز برای مردم و افراد کار می کنیم. اگر آنها از این موضوع خشم یا ناامیدی دارند، نباید کارکنان پزشکی را هدف قرار دهد.
چگونه با عصبانیت خود از مردم به دلیل واکسینه نشدن مقابله می کنید؟ چگونه از خود مراقبت می کنید؟
KL: زمان هایی وجود دارد که من دچار خستگی همدلی می شوم: زمانی که در صورت عدم واکسن زدن به یک بیمار مریض و آلوده احساس همدردی نمی کنم. من با افرادی که واکسن زدند اما علیرغم آن بیمار شدند همدلی زیادی دارم.
خشم کلمه قوی است. این ناامیدی بیشتر و احساس ناتوانی نسبت به موقعیت است. زمانی که من بیشتر احساس می کنم زمانی است که در بیمارستان بسیار مشغول هستیم. من ۳۰ بیمار کووید را در یک روز دیدهام، گاهی اوقات ۳۵ نفر. این شما را خسته میکند. شاید تجربه من به من کمک کند تا درد مرگ پدرم را کمی بهتر تحمل کنم. و به کاهش خشم و ناامیدی من کمک می کند.
من فکر می کنم بخشی از عصبانیت مردم در مورد ویروس و محدودیت هایی که برای آنها اعمال شده است، به نوعی به پزشکان، کارکنان پرستاری و کارکنان بیمارستان منتقل می شود. وقتی احساس میکنم کسی مرا مورد هدف قرار میدهد یا خشم خود را جابجا میکند، این چیزی است که میتوانم برای خنثی کردن آن موقعیت از آن استفاده کنم. می گویم: «گوش کن، من پدرم را هم به خاطر این از دست دادم. بنابراین در یک سطح، احساس شما را درک می کنم.»
رژیم آنلاین دکتر روشن ضمیر https://rdiet.ir/ رژیم کتوژنیک دکتر روشن ضمیر